علامه حسن زاده آملی:
روزی در کنار درختی نشسته بودم و چشم دوخته بودم تا ببینم چه درسی می توانم از این درخت بگیرم. در همین حین حیوانی را دیدم که بین من و درخت حائل شد.متوجه شدم اکنون سه موجود متفاوت کنار هم قرار گرفته اند.درخت که نبات بود،حیوان که حیوان بود و من هم که انسان بودم.در ذهنم خطور کرد که اصل و ریشه ی درخت که سر آن است در زمین فرو رفته و از این طریق غذا می گیرد. بعد دیدم حیوانی که بین من و درخت حائل شده،افقی است، یعنی سرش نه آسمانی بود نه زمینی و بین این دو غذا می گیرد؛ پس به خودم گفتم تو که انسان هستی و سرت به بالاست غذایت را نیز باید از آسمانها بگیری.
***
به نقل از استاد صمدی آملی.
- ۱ نظر
- ۱۳ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۲